وقتی دستگاه مذاهب به رقابت و افشاگری از یکدیگر می پردازند!
محمود احمدی
محمد کاشانی مدعی است که متخصص ادیان ابراهیمی است؟! ایشان در مقاله ای تحت عنوان "استراتژی ما در برابر فیلم فتنه" در صدد تدوین استراتژی حکومت اوباش اسلامی در مقابله با این فیلم بر آمده است. ظاهرا تهدید و آدمکشی و فتوا و غیره کفایت نکرده است و خواهان ارائه سیاست جدیدی علاوه بر سیاست همیشگی این آدمکشان تروریست هستند. تلاش کرده است که در مقابل آیاتی از اسلام که قتل و کشتار و جنایت و قطع عضو را تجویز میکند، روایاتی از تورات و انجیل را نیز قید کند که به همان اندازه مشوق آدمکشی و جنایت و کشتار دسته جمعی است. به دنبال "هنرمند غیوری" است که کاریکاتور بکشد و به جنگ کاریکاتورها برود.
محمد کاشانی تنها گوشه ای سیاه از حقایق را در قبال دستگاه جنایت مذهب رقیب برملا میکند. واقعیت ساده تر اما این است که تمام مذاهب سر ته و یک کرباسند. جملگی مجموعه ای از جهل و خرافه و ارتجاع و مشوق آدمکشی و جنایت اند. در کارنامه هر دستگاه مذهبی تاریخ طویلی از جنایت و آدمکشی و آدمسوزی ٽبت شده است.
در این جنگ ما با هیچکدام از دو سوی ارتجاع همسو نیستیم. بر علیه هر دو بخش ارتجاع قرار داریم. مذهب، اعم از اسلام یا مسیحیت یا یهودیت، فقط یک مجموعه خرافی و ضدیت با انسانیت نیست. یک دستگاه جنایت است. یک ماشین آدمکشی است. صنعت مذهب مسبب بزرگترین قتل عامها و کشتارها در طول تاریخ بوده است. بیشترین انسانها را به نام خدایان کشته و نابود کرده اند. دستگاه مافیایی مذهب، چه در جنگ و چه در صلح، تاکنون بیشتر از هر فاجعه دیگری آدم کشته است.
بشریت را باید از شر تمامی این ماشین آدمکشی خلاص کرد. جنگ و رقابت مذاهب را باید به جنگ علیه کلیه مذاهب تبدیل کرد. جنگی برای خلاصی بشریت از شر تمامیت دستگاه مذهب و نه فقط یکی از این دستگاهها. هر گونه تخفیفی به یک سوی این جنگ یک اشتباه مهلک است. یک اشتباه جبران ناپذیر است. هر گونه اکس یک مذهب شدن و فقط به مذهب دیگر تاختند عملا همسویی با طرف مقابل است. بشریت را باید از شر تمامی مذهب رها کرد. آزادی از مذهب یک شرط بنا نهادن یک جامعه آزاد است. کمونیسم کارگری برای یک جامعه آزاد، فارغ از مذهب و قومپرستی و تمامی ایدئولوژیهای نافی برابری انسانها مبارزه میکند.
مقاله محمد کاشانی را باید خواند. در حین رقابت، اعترافی کودنانه به جنایت پیشگی تمامی مذاهب است.
ضمیمه
استراژى ما در برابر فيلم فتنه
محمد کاشانى *
رشد اسلام گرايى در اروپا مسيحيان تندرو را بر آن داشته تا دست به حملات توهين آميز و ناجوانمردانه نسبت به اسلام بزنند. سلسله حملات منسجمی از سخنرانی توهين آميز پاپ تا كاريكاتورهای دانماركی و امروز هم فيلم موهن "فتنه" و فيلم بعدی كه در راه است. (كارتون هجو آميزی در باره يكي از زنان پيامبر اسلام) همه و همه نشان از ترس مسيحيان تندرو از گسترش اسلام در اروپا است . در موارد قبل، جوشش و عشق مسلمانان به پيامبر مهرباني ها، آنان را بر آن داشت تا به خيابان ها بريزند و اعتراض خود را به اين اقدامات توهين آميز نشان دهند ولی چنان كه افتد و دانی اين واكنش ها اثر چندانی نداشت و فقط حساسيت و عشق مسلمانان را نسبت به پيامبرشان نشان می داد و در طرف مقابل هر كسی كه دچار شهوت شهرت بود، قلمی به دست گرفت و طعنی به اسلام زد، شايد در قبال اين توهين به نان و نوايی برسد . اين بار گريت وايلدرز نماينده پارلمان هلند با ساختن فيلم كوتاه فتنه و تلفيق قرآن با اعمال تروريست وهابيان - كه وظيفه ای جز ريختن خون ديگر مسلمانان ندارند-، خواست نشان دهد اسلام با تروريست برابر است و خواستند به بهانه دفاع از آزادی بيان، سنگی به قامت رعنای اسلام بزنند غافل از آنكه چراغی را كه ايزد بر فروزد، هر آن كس پف كند ريشش بسوزد . مهمترين سوالی كه اكنون با آن روبرو هستيم اين است كه واكنش مسلمانان نسبت به فيلم فتنه بايد چگونه باشد؟
آيا باز هم لازم است كه به خيابانها بريزند و پرچم هلند را به آتش بكشند و خشم خود را از اين كار غيراخلاقی و غيرانسانی هلندی ها نشان دهند؟ و یا بايد به انتظار محكوميت مجامع حقوق بشر بشينند و دست بر روی دست بگذارند؟ و يا راه سومی هم وجود دارد تا هم مسيحيان افراطی نتوانند لذت توهين به بيش از يك مليارد و نيم مسلمان را احساس كنند و هم از تكرار چنين توهين هايی كه نتيجه ای جز جنگ تمدن ها به بار نخواهد آورد جلو گيری شود؟ آن راه سوم چيست؟
تاريخ تكرارپذير است. اگر خود را در موقعيت اول انقلاب و حمله عراق به ايران قرار دهيم، دشمن متجاوز، ناجوانمردانه، حمله ای سنگين به ايران را آغاز كرد و در مقابل اين حمله ٣ نوع پاسخ داده شد . پيشنهاد اول از طرف بنی صدر ارائه شد و خائنانه دست بر روی دست گذاشت. "زمين" را به "زمانی" كه هيچگاه به دست نياورد، فروخت و به التماس محكوميت مجامع جهانی وقت گذراند . راه حل دوم افرادی بودند كه به خيابانها ريختند و پرچم عراق را به آتش می كشيدند . اين دو راه حل مشكلی را حل نكرد و تنها راه حل سوم پاسخ داد و آن هم شيرمردانی كه برخاستند و پاسخ هر گلوله ای را با گلوله ای و هر موشكی را با موشكی دادند تا دشمن را عاجزانه بر سر جای خود نشانيدند . امروز ما درست در همان موقعيت قرار داريم دشمنی مجهز با تمام تجهيزات حمله ای سنگين به مقدسات ما را آغازيده است. ما در برابر اين دشمن چه باید كنيم؟ آيا به روش بنی صدر به انتظارمحكوميت مجامع حقوق بشر بنشينيم و زمين را به زمان بفروشيم و يا به مانند كاريكاتور های دانمارك به خيابان ها بريزيم و پرچم هلند را به آتش بكشيم؟ و يا راه حل سوم را پيش بگيريم و هر حمله ای را به حمله ای متقابل پاسخ دهيم و هر توهينی را پاسخی دندان شكن دهيم .البته اين مسلم است كه آيين ما، اجازه توهين به مقدسات ديگران را نمی دهد و نمی توانيم و نبايد به مقدسات مسيحيان تندرو توهين كنيم ولی آيا نمی توان واقعيت های كتاب مقدس موجود مسيحيان را هم به تصوير كشيد؟ اگر به خاطر يك آيه جهاد كه در شرايطی كاملاً انسانی وضع شده به ما تهمت تروريست بودن می زنند، خوب است بدانيم در كتاب مقدس موجود مسيحيان، خشونت های چندش آوری وجود دارد كه قلب هر انسانی از شنيدن آن به درد می آيد. هنگامی كه به فرمان "يهوه" به شهرها حمله می كنند و كودكان و زنان را به آتش می كشند و كودكان شيرخواره مقابل چشم مادران سر بریده می شوند و ميليونها انسان، به خاطر تصاحب زمينشان، بدين طريق نابود می شوند . آيا به تصوير كشيدن اين خشونت ها كه از واقعيت های كتاب مقدس مسيحيان است، پاسخ مناسبی به توهين کنندگان مسيحی- صهیونیسم نيست؟اگر ما به خاطر وجود آيه جهاد كه فقط در شرايط ميدان جنگ وضع شده، تروريست هستیم، پس بايد نام اين نسل كشی های مليونی كتب مقدس را چه بنهيم؟ مناسب است به چند نمونه از اين موارد در كتاب مقدس اشاره شود :
در جنگ هیچ جنبدهای را زنده مگذار
در كتاب مقدس وقتی حضرت موسی مأموريت می يابد که بنیاسرائيل را از مصر به كنعان آورد، در بين راه با قبايلی برخورد میكنند كه بنا است بنیاسراييل در سرزمين ايشان زندگی كنند و بايد اين قبايل از بين بروند؛ لذا در كتاب مقدس نوشته شده است که خدا به حضرت موسی دستور میدهد با اين قبايل بجنگ و همۀ ايشان از زن و مرد و كوچك و شيرخوار را از دم شمشير بگذران : "چون به شهری نزدیک آیی تا با آن جنگ نمایی... از شهرهای این امتهایی که یَهُوه، خدایت، تو را به ملکیت میدهد، هیچ ذی نفس را زنده مگذار؛ بلکه ایشان را،...، بالکل هلاک ساز." (سفر تثنیه، 20: 10-17) گناه كودكان شيرخوارهای كه در اين شهرها زندگی میكردند چه بود؟ چرا بايد قتلعام میشدند؟ گناهشان جز اينكه ساكن شهری هستند كه بنیاسرائيل به زمين آن چشم دارند، چه بود؟
حضرت موسی زنان و اطفال را میكشد
حال ببينيم حضرت موسی با اين دستور چه میكند؟ بنا بر این روایت تحریف شده کتاب مقدس، وقتی ايشان به شهر سيحون حمله میكنند، همۀ زنان و كودكان را نيز از دم شمشير میگذرانند تا بتوانند زمين ايشان را تصرف كنند : "آنگاه سیحون با تمامی قوم خود به مقابلۀ ما برای جنگ كردن در یاهَص بیرون آمدند. و یَهُوَه خدای ما او را به دست ما تسلیم نموده، او را با پسرانش و جمیع قومش زدیم و تمامی شهرهای او را در آن وقت گرفته، مردان و زنان و اطفال هر شهر را هلاك كردیم كه یكی را باقی نگذاشتیم. لیكن بهایم را با غنیمت شهرهایی كه گرفته بودیم،." (سفر تثنیه، 2: 32-37) چرا كودكان اجازه نداشتند زنده بمانند؟ چرا باید همۀ ساكنان اين مملكت از بين بروند تا ساكنان جديد در اين سرزمين ساكن شوند؟
فقط دختران باكره زنده بمانند
لشگريان حضرت موسى به قبيله مديان حمله میكنند و همۀ مردانشان را قتلعام میكنند و زنان و كودكان را اسير میكنند و غنائم شهر را جمع میكنند و بقيۀ شهر را در آتش میسوزانند. چون اسرا و غنائم را نزد حضرت موسی میبرند؛ وی بر قوم خود غضبناك میشود و میفرمايد آيا همۀ زنان و كودكان را زنده نگاه داشتيد؟ پس الآن هر ذكوری از اطفال را و هر زنی كه مرد شناخته و با او همبستر شده را بكشيد ! به متن كتاب مقدس دقت كنيد : "و بنیاسرائیل زنان مدیان و اطفال ایشان را به اسیری بردند، و جمیع بهایم و جمیع مواشی ایشان و همهی املاك ایشان را غارت كردند و تمامی شهرها و مساكن و قلعههای ایشان را به آتش سوزانیدند و تمامی غنیمت و جمیع غارت از انسان و بهایم گرفتند..... موسی به ایشان گفت: آیا همۀ زنان را زنده نگاه داشتید؟.... پس الآن هر ذكوری از اطفال را بكشید و هر زنی را كه مرد را شناخته، با او همبستر شده باشد بكشید و از زنان هر دختری را كه مرد را نشناخته و با او همبستر نشده، برای خود زنده نگاه دارید... و غنیمت سوای آن غنیمتی كه مردان جنگی گرفته بودند، از گوسفند، 675 هزار رأس بود و از گاو، 72 هزار رأس و از الاغ، 61 هزار رأس و از انسان از زنانی كه مرد را نشناخته بودند، 32 هزار نفر بودند." (سفر اعداد، 31: 9-20 و 32-35) چنانكه ديديم؛ تعداد دختران باكرهای كه زنده ماندند، 32 هزار نفر بود و از اينجا میتوان حدس زد كه تعداد كشته شدگان چقدر بوده است . سؤال اساسی اينجاست كه كودكان كه در دست حضرت موسی اسیر بودند، چرا بايد قتلعام شوند و نیز زنان اسيری كه در دست حضرت موسی بودند نیز بايد در جلوی چشم فرزندانشان كشته شوند؟ در هر جنگی كه چنين فاجعهای رخ دهد، تمام جوامع انسانی اين عمل را محكوم میكنند و خدايی كه پيامبری را فرستاده تا آدميان را به قلّۀ رفيع انسانيت برساند، آيا سزاوار است اين گونه کشتار كودكان اسير را روا بدارد؟ به راستی چگونه میتوان پذیرفت که خداوندِ محبّت چنین فرامینی صادر کند؟
کشتار و سوزاندن زنان و کودکان توسط یوشع
در ادامۀ اين جنگها و نسلكشی ها، نوبت به يوشع میرسد. ايشان ديگر نه تنها مردم و زنان و كودكان بیپناه شهرها را سرمیبريد، بلكه گاو و گوسفندها را هم سربريده، همه را از دم هلاك كرده، سپس شهر را در آتش سوزانيد : "آنگاه قوم صدا زدند و كَرِنّاها را نواختند. و چون قوم آواز كَرِنّا را شنیدند و قوم به آواز بلند صدا زدند، حصار شهر به زمین افتاد. و قوم یعنی هركس پیش روی خود به شهر برآمد و شهر را گرفتند و هرآنچه در شهر بود از مرد و زن و جوان و پیر و حتی گاو و گوسفند و الاغ را به دم شمشیر هلاك كردند و شهر را با آنچه در آن بود، به آتش سوزانیدند؛ لیكن نقره و طلا و ظروف مسین و آهنین را به خزانۀ خانۀ خداوند گذاردند." (یوشع، 6: 20و21و24) البته هر لشگر پيروزی میتواند به زن و كودكان شهر مغلوب و حتى به گاو و گوسفندهای شهر رحم نكند و همه را از دم قتلعام كند ولی كشتن بیهدف بهایم چه منفعتی برای لشگر پيروز دارد؟ ...
حکم مرتد
یکی از اعتراضاتی که مبشران مسیحی به اسلام وارد میکنند، بحث ارتداد است. البته این بحث را با نگاهی غیرواقعبینانه و به نحوی مغرضانه بیان میکنند، در حالیکه در کتاب مقدس هم احکام شدیدی برای مرتد وضع شده که به یک نمونه آن اشاره میکنیم كه اگر اهل یک شهر مرتد شوند، دستور متفاوت میشود و باید همه اهالی شهر از کوچک بزرگ و حتی گاو و گوسفند از دم کشته شوند و اجسادشان نیز با اتش سوزانده شود . اگر درباره یكی از شهرهایی كه یَهُوَه خدایت به تو به جهت سكونت میدهد كه بعضی پسران بلّیعال از میان تو بیرون رفته، ساكنان شهر خود را منحرف ساخته، گفتهاند برویم و خدایان غیر را كه نشناختهاید، عبادت نماییم آنگاه تفحص و تجسس نموده نیكو استفسار نما و اینك اگر این امر صحیح و یقین باشد كه این رجاست در میان تو معمول شده است. البته ساكنان آن شهر را به دم شمشیر بكُش و آنرا با هرچه در آن است و بهایمش را به دم شمشیر هلاك نما. و همهی غنیمت آنرا در میان كوچهاش جمع كن و شهر را با تمامی غنیمتش برای یَهُوَه خدایت به آتش بالكّل بسوزان و آن تا به ابد تلّی خواهد بود و بار دیگر بنا نخواهد شد. (تثنیه فصل 12:13 -17)
قطع كردن دست
و همچنين مسيحيان هميشه به احكام اسلام طعن میزنند و به خاطر نمونه يكی از احكام كتاب مقدس ذكر میشود : "و اگر دو شخص با یكدیگر منازعه نمایند و زن یكی پیش آید تا شوهر خود را از دست زنندهاش رها كند و دست خود را دراز كرده عورت او را بگیرد، پس دست او را قطع كن و چشم تو بر او ترحم نكند." (تثنیه 25:11ـ12)
اين آياتى است كه همه مسيحيان بايد به آن ايمان داشته باشند گرچه ديگر به آن عمل نميكنند و در صورت انكار يكی از اين آيات، كليسا ترديدی در كفر ايشان نمیكند و با وجود اين همه آيان خشن در كتاب مقدس مسيحيان همواره به مسلمانان تهمت تروريست بودن میزنند . و اگر بنا باشد يكی از دو كتاب قرآن و كتاب مقدس تحريف شده را خشن بناميم، كداميك سزاوار است؟ و اكنون دنيای اسلام، هنرمند غيوری میطلبد تا با به تصوير كشيدن اين واقعيتهای موجود در كتاب مقدس به امثال جناب پاپ و وايلدرز بفهماند كسی كه خانه اش از شيشه است، نبايد به خانه همسايه سنگ اندازی كند .
*كارشناس اديان ابراهيمی
نوشته های دیگر از محمود احمدی